بیست و سه.

این منم،
در خیالِ زلالِ دم‌کرده‌ی دارچینِ عصر،
در عمقِ بیانِ واژه‌های تلخِ سرد،
در دلِ شب‌های بی‌پایانِ بی‌سحر،
در تضادِ گذرِ روزگاری بی‌گذر،
در هر نفسِ تنگِ غروبِ جمعه‌ها،
در تماشای بازی عقربه‌ها،
در هراسِ شلیکِ تیرِ خلاص،
در چینشِ بی‌وزن این قافیه‌ها،
در توهم یک عبور،
در نبودِ حتی رویای حضور،
در خلوص کودکانه‌ی یک اشتیاق،
در آخرین پرده‌ی آهنگی از نت‌های سکوت …

  1. :) در 15 فوریه 2014 در 23:06 گفته است :

    بی شک بهترین

  2. دل آرام در 18 فوریه 2014 در 12:27 گفته است :

    براي متخصص در يك نوع ماشين(مثل كامپيوتر) داشتن و نگهداشتن اين من هاي انساني نعمته!

 

 

 

[ RSS نظرات این نوشته ] - [ ارسال بازتاب ]