آرشیو برای ماه دسامبر 2013

بیست.

من،
دیری‌ست هم آغوشِ بادم،
فراموش،
بر بستر موج،
جاری در گذشته …
مدت‌هاست که رفته‌ام …

رفته از یاد،
رفته بر باد،
رفته از حوصله‌ی واژه،
رفته حتی از ناخودآگاه‌ترین لحظه‌ی چشم‌هایی خیره …
رفته از نیرنگ خاک،
رفته از غرق شدن در یاد،
رفته از مرموزترین آواز سکوت،
رفته از لمس دست،
رفته از وزن شعر،
رفته از بودنِ رویای رنگین عبور …

دستت را،
سایبان چشمانت نکن؛
من مدت‌هاست که رفته‌ام …