برگ،
زرد شد،
افتاد و خاک شد …
ابر،
باران شد،
بارید و جویبار شد …
دانه،
درخت شد،
رشد کرد و شکوفا شد …
چشمانم،
در انتظارِ جُستنِ روزگارِ وصلِ یوسفی گمگشته،
گریست و نابینا شد …
شده در تاريخ : 21 اکتبر 2013 | 2 نظر
برگ،
زرد شد،
افتاد و خاک شد …
ابر،
باران شد،
بارید و جویبار شد …
دانه،
درخت شد،
رشد کرد و شکوفا شد …
چشمانم،
در انتظارِ جُستنِ روزگارِ وصلِ یوسفی گمگشته،
گریست و نابینا شد …
خيلي زيبا بود.
خیلی خفن بود این یکی. کوتاه و پرمعنا 🙂